سلام بهترین زندگی من
کجایی؟ خوبی؟
با این که می دونم کجایی و حالت خوبه بازم دوست دارم ازت بپرسم.
دیروز یه قاصدک خوشکل اومده بود تو حیاط خونمون کلی دنبالش دویدم تا تونستم بگیرمش.
می دونستم از طرف تو اومده .آروم گرفتمش تو دستم درست پهلوی گوشم نگه داشتمش .
ساکت موندم تا بشنوم .
بشنوم که واسم چی اورده.اما هیچی نگفت ...
نمی دونم شاید من نشنیدم ...
شاید آروم گفت....
شاید .....
اما من بهش گفتم که دلم واست تنگ شده
گفتم که شبها خوابم نمی بره
گفتم که دارم پیر میشم
گفتم که زندگی سخته
گفتم که دارم خودمو می شناسم
گفتم که خدا رو دوست دارم
گفتم که به تو بگه زنده ام واسه تو
خوبم واسه تو
ارومم واسه تو
صبورم واسه تو
می خندم واسه تو
می گریم واسه تو
همه کا میکنم واسه تو
گفتم اگه فراموش کرد همه این ها رو بگه اشکالی نداره اما فراموش نکنه بهت
بگه که من خیلی دوست دارم.
وای
تا حالا هیچ وقت خودمو اینجوری واسه کسی خورد نکرده بودم خیلی وقت بود که
گریه نمیکردم وقت نوشتنم اما این بار اشکام آروم اروم داره میریزه
خیلی نابودم کردی یادته دعام این بود میگفتم خدایا آن ده که آن به
آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ نفسم بالا نمیاد
نمیتونم دردام و بگم به کی بگم
بهت اسرار کردم اگه دوستم داشتی حاضر نبودی بشنوی اسرارمو
اگه دوستم داشتی نمی زاشتی هی بگم دوستم داری؟ ترو خدا بگو دوستم داری؟
آخرشم نگفتی که دوستم داری
انتظار از تو ندارم منو تنها جا بزاری
تک و تنها تویه دنیا تو منو دوستم نداری