زیباییتو را با رزهای سرخ، پاکیات را با رزهای سپید، لطافت تو را با رزهایصورتی، شوق عاشقانه تو را با رزهای زرد، نگاه عاشقت را با رزهای بنفش،لبخند زیبایت را با رزهای نارنجی و هجرانت را با رز کبود در باغچه دلم جاودانه کردهام. گلهایداودی آوای جاودانگی عشقت را سر میدهند و نیلوفرها میگویند مهم نیستدیگران چه قضاوتی کنند، تو همیشه عشق من بوده و هستی و خواهی بود.نرگسهای انتظار، نشان چشم خیس عاشقی است که همیشه دلش هوای معشوق دارد ودر انتظار او میسوزد و گل پامچال - پیک بهار- در دل عاشق، گواه آن است کهجان را بدون عشق بهاری نیست و کوکبها میگویند که عشق خورشید است و آدمیبدون آن، فسرده خاکی بیش نیست. من وقار تو را بر برگهای همیشه بهار میبینم و روحم تشنهام سیراب میشود، یاسهایادآور تواضع عاشقانه توست که همیشه ستودنی است و میخک تفسیری است ازشیفتگی و اشتیاقم به تو. شاهپسندهای ریز نقش، یادآور ظرافت توست کهنمیتوانم از آن چشم بردارم و آن طرفتر ارکیدههای دلم را ببین که غرور وزیباییاش یادآور غرور عاشقانه توست؛ من همه حرفهای ناگفتهام را بربرگهای بنفشهها نوشتهام؛ زلالی عشقام را در رخ زیبایی سوسن سفیدبخوان. آنسو دو گل مینای عاشق خاطرهانگیز و دل فریب همدیگر را در آغوش گرفتهاند.و ببین لادنها چگونه عاشقانه میرقصند، رقص اندیشه من را میمانند دردریای یاد تو. گویند لالهها عاشقان تمام عیارند. بنگر چگونه آن دو لالهعاشق سر بر کنار هم نهادهاند و نجوا میکنند. گوشدار آن کاملیای سپید را که میگوید تو لایق و سزاوار عشقورزیدنی. ببین کهبر رخ صورتی آن کاملیا آرزوی بودن با تو را حک کردهام و گرمای آتشفشانعشق در عمق وجودم را درآن کاملیای قرمز آتشی به یادگار گذاشتهام. شایداگر شایستگی بیشتری میداشتم چون آن پیچک بر شاخههای قامت تو میپیچیدم ووصال مییافتم و در آینه آن نسترن زیبا آروزهای محالم با تو را میبینم ومیدانم که جانم همیشه در این آرزو میماند. مریمهایدلم را برای آن کاشتهام که شاید روزی دستهای از آن را نثار قدمت نمایم،یاسمنها را در راهت خواهم کاشت و جان عاشق را با رازقیهای آویز چراغانمیکنم تا نور عشقت همیشه بر جانم بتابد.
|