آرشيو مطالب - بهترین سایت عاشقانه
یکشنبه, 2024-05-19, 11:50:39
بهترین سایت عاشقانه
Welcome Guest | RSS

Site menu
Our poll
چه امتیازی به سایت من میدی؟
Total of answers: 128
Main » آرشيو مطالب
« 1 2 ... 6 7 8 9 10 ... 13 14 »
اگه کسی که میگفت دوست داره .بدون خبر بزاره بره .هیچی هم نگه چی فکر میکنی؟




Views: 646 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-20| COMMENTS(0)


- کودک قفس را بخش کرد/ ق....فس / قفس دو بخش شد / و پرنده آزاد گشت !

2- نـالـه از درد مکن / آتشی را کـه در آن زیسته ای سـرد مکن /با غمش باز بمان /سرخ رو باش از این عشق و سر افراز بمان .

3- ساکتم و تنها٬ و آرام/ هنوز هم لذت‌بخش ترین لحظه‌ها خواندن نوشته‌هایی‌ست که معنایشان را هنوز میدانم . 

4- من که می دانم بین من و تو جز یک سکوت غلیظ و فشرده و خفقان آور چیز دیگری نیست. 

5- سکوت لحظه های بی کسی ام را با صدای ترانه ها پر می کنم ترانه نمی شنوم ترانه زندگی می کنم. 

6- تاریکم و شب از دل من می جوشد / تکرار به تکرار خودش می کوشد /تکراری ام آن قدر که حالا دیگر/ پیراهنم از حفظ مرا می پوشد . 

7- چه شور انگیز و خوب است سفر/ گریز٬ پرواز / چه خوب است نبودن ! 

8-یادم افتاد از هفتم آسمان نديدمت /و چه قدر دلم برايت تنگ شده /من اگر نخواهم با روزهاي خدا صبوري كنم چه مي شود ؟ /نمي داني چه قدر دلم گرفته /سه ساعت است عقربه ها اسير يك اند !!! 

9-آره اون منم . همونم . آن جنگجو ، که نجنگید ، اما ، شکست خورد. فهمیدن معنیش سخته ولی من فهمیدم / اون منم ، خودمم ... 

10- بلاتكليفم/مثل كتاب فراموش شده ای /روی نيمكت يه پارک سوت كور/كه باد ديوونه
نخونده ورقش مي زنه !

 

 

آنها که به یاد خدا هستند؛ چه ایستاده باشند و چه نشسته و چه به پهلو خفته و در آفرینش آسمانها و زمین تفکر می کنند؛ می گویند: پروردگارا، تو اینها را بیهوده نیافریده ای، تو پاک و منزه هستی، ما را از عذاب آتش نگه دار. (آل عمران-191)

Views: 600 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-20| COMMENTS(0)


همچـو نِـی می نالـم از سودای دل
آتـشـی در سـیـنه دارم جـای دل

مـن که با هر داغ پیـدا سـاخـته ام
ســوخـتـم از داغ نــا پـیـدای دل

همچو موجم یک نفس آرام نیست
بس که طوفان زا بود دریای دل

دل اگـر از مـن گـریـزد وای مــن
غـم اگـر از دل گــریـزد وای دل

مــا ز رســوایـی بـلـنـد آوازه ایــم
نامور شد هر که شد رسوای دل

در میان اشک نومیدی رهـیـسـت
خـنـدم از امـیــدواری هـــای دل
Views: 618 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-19| COMMENTS(0)


وقتی کسی رو دوست داری ،حاضری جون فداش کنی...

حاضری دنیا رو بدی،فقط یه بار نگاش کنی..

به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی..

روی همه چی خط بکشی،حتی روبرگ زندگی...

وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بدبشه،فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه...

قید تموم دنیا رو به خاطرش تو می زنی..

خیلی چیزارو می شکنی،تا دل اونو نشکنی...

حاضری هر چی دوست نداشت به خاطرش رها کنی...

حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی..

.حاضری جونت و بدی،یه خار یه وقت توی دستش نره..

.به خاطرش کنی،بگی محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی...

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی...

رودست مجنون بزنی ،با غصه ها هم خونه شی..

.حاضری مردم همشون تورو بادست نشون بدن،دیوونه های دوره گرد واسه تو دست تکون بدن....
Views: 734 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


زمان به من آموخت،دست دادن معنای رفاقت نیست...بوسیدن قول ماندن نیست...عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست...هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا اونقدر کوچیکه که دوتا دل کنار هم جا نمی شن...اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو،چون این دنیا اونقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی...هروقت احساس کردی در اوج قدرتی به حباب فکر کن...بهتره اهالی رویامونو بدون توقع جواب کنیم...نبایدحتی روی بهترین کسا توی بدترین جاها حساب کنیم...به کسی اعتماد کن که به جای صورتت به سیرتت بنگرد...عاشق کسی باش که توی دلش جای خالی برات داشته باشه....دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
Views: 587 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


عشق یعنی شماره تلفنی که سالها به دنبال ان می گردی...عشق عینی امپول ب کمپلکس معرفت...عشق یعنی چیزی که دلت نخواد پاکش کنی...عشق یعنی اتوبانی که تا ته ابدیت می رود....عشق یعنی غرق شدن در نگاهی که نگران توست....عشق یعنی وقتی به کمک احتیاج داره دستشو بگیری ،بدون اینکه ازت بخواد...عشق را می توان در یک لحظه فهمید،در یک لحظه دید،در یک لحظه یاد گرفت،حتی در یک لحظه درک کرد،ولی هیچ گاه نمی توان ان را توصیف کرد....عشق مکمل زندگی هر ادمه و برای هر کس یک معنی داره،معنای عشق برای من یعنی تو
Views: 612 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


ای از عشق پاک من همیشه مست

من تورا آسان نیاوردم به دست



من به دو چیز عشق می ورزم: یکی تو و دیگری وجود تو

من به دو چیز اعتقاد دارم: یکی خدا و دیگری تو

من در این دنیا دو چیز می خواهم: یکی تو و دیگری خوشبختی تو

من این دنیا را برای دو چیز می خواهم: یکی تو و دیگری بودن باتو



گریه می کنم تا تو را در اشکهایم ببینم

اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را در آن نبیند



 شب پر از سادگی حضور توست

تو چرا پشت خودت پنهون شدی

همه آرزوهای زندگیم یه پنجره است

تو کدوم خونه بی پنجره مهمون شدی

تو بیا درها رو واکن، به ستاره ها نگاه کن

تا بگم خدای من، چقدر تو مهربون شدی

پشت ابرهای سیاه جایی ندارم می دونم

گوشه ای از آسمون دل من نشون شدی

به سحر چیزی نمونده خودتو نشون بده

تو کدوم گل ستاره ماه آسمون شدی

دل من دیگه واست پر می زنه تا پنجره

چرا مثل فصل پاییزی من خزون شدی

تو می گفتی که همیشه ، همه جا کنارمی

ولی انگار تو رغی و مال دیگرون شدی

شیشه نگام شکست و دلم پر از تنهایی شد

تا که با دستای عاشقم نامهربون شدی

می می مونم منتظرت پشت یه پنجره

تو نگو بر نمی گردی، ماه آسمون شدی



ای تنها نیاز من بمان تا ابد کنار من
Views: 637 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


تو باعث شدی یه چیزو بفهمم،

بفهمم عشق چیه؟... عاشق کیه؟

بفهمم دلم کجاست..

بفهمم وقتی کسی عاشق می شه چه حالی داره

بفهمم درد عشق چیه؟..

حالا می دونم...

می دونم عشق یعنی:

عشق یعنی تشنگی، یعنی نیاز

عشق یعنی التماس،عشق یعنی آرزو،

عشق یعنی خواستن و تلاش برای بدست آوردن ،

عشق یعنی دویدن با شور و رسیدن به مستی...

خوب می فهمم که بین ما چقدر فاصله است،

 اما ایمان دارم که این فاصله ها روزی خواهد شکست،

و من دستم را در این روزهای دشوار دلتنگی به دست تو خواهم داد

وباهم لبخند را تجربه خواهیم کرد
Views: 594 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


کاش وسعت قلبم را می دانستی


کاش عمق دوست داشتن را می دانستی

کاش می دانستی که چقدر در دریای عشق تو فرو رفته ام

کاش دستان بی جانم را می گرفتی و مرا بر روی امواج آرام و زیبای دریای عشقت آرام می کردی

کاش می توانستی این را از چشمانم بخوانی که آنگونه عاشقم که تاب نگاه کردن به چشمانت را ندارم

کاش می توانستی صدای تپش های قلبم را وقتی که تو را می بینم بشنوی

کاش می توانستی سرخی گونه هایم را به هنگام بوسیدنت ببینی

کاش می توانستی لرزش لبان بی جانم را وقتی که می خواهند از تو برای تو سخن بگویند ببینی

کاش می توانستی التهاب و بی قراری گوشهایم را به هنگام سخن گفتنت بشنوی

کاش می توانستی فریادسردی دستانم را که دستان گرمت را می خواهند بشنوی

کاش می توانستی ناله ها و گریه های قلبم را به هنگام رفتنت بشنوی

کاش می توانستی پرواز آرام و سبک روجم را به هنگام در آغوش کشیدنت بشنوی

کاش می دانستی که بودن باتو و حس کردن حضور سبزت را در کنار خود به تمام خوبی های دنیا ترجیح می دهم
Views: 580 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


عشق رازی است مقدس

برای کسانی که عاشقند.. عشق برای همیشه بی کلام است

اما برای کسانی که عشق نمی ورزند ، عشق شوخی بی رحمانه ای بیش نیست

                                                          

                                                                                                   

 

 

Love one another, but make not a bond of love:

Let it rather be a moving sea between the shores of your souls….

Sing and dance together and be joyous, but let each one of you be alone,

Even as the strings of a lute are alone though they quiver with the same music.

Give your hearts, but not into each other’s keeping.

For only the hand of life can contain your hearts.

And stand together yet not too near together:

For the pillars of the temple stand apart,

And the oak tree and the cypress grow not in each other’s shadow

 

 

به یکدیگر عشق بورزید ، اما از عشق زنجیر مسازید

بگذارید عشق چون دریایی مواج باشد در میان ساحلهای روحتان

با هم بخوانید و برقصید و شادمان باشید ، اما بگذارید هر یک برای خود نها باشید

همچون سیم های عود که تنها هستند ، گرچه با یک نغمه به ارتعاش در می آیند

دل های خود را به یکدیگر بدهید ، اما نه برای نگه داشتن.

زیرا تنها دست زندگی شایسته است که دل های شما را نگاه دارد

در کنار یکدیگر بایستید ، اما نه بسیار نزدیک به هم

زیرا ستون های معبد جدای از هم  بار بهتر کشند

و در خت بلوط و سرو در سایه هم به بالندگی نمی رسن
Views: 645 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


ای عشق که دستان خداییت

بر خواهش های من لگام زده

و گرسنگی و تشنگیم را تا وقار و افتخار بالا برده

مگذار توان و استقامتم

از نانی تناول کند و یا از شرابی بنوشد

که خویشتن ناتوانم را وسوسه می کند

بگذار گرسنه گرسنه بمانم

بگذار از تشنگی بسوزم

بگذار بمیرم و هلاک شوم

پیش از آنکه دستی برآورم

و از پیاله ای بنوشم که تو آن را پر نکرده ای

یا از ظرفی بخورم که توآن را متبرک نساخته ای
Views: 580 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)


كرگدن گفت : نه امكان ندارد كرگدن ها نمي توانند با كسي دوست بشوند .

پرنده گفت : اما پشت تو مي خارد. لاي چين هاي پوستت پر از حشره هاي ريز است. يكي بايد پشت تو را بخاراند. يكي بايد حشره هاي تو را بردارد .

كرگدن گفت: اما من نمي توانم با كسي دوست بشوم . پوست من خيلي كلفت است . همه به من مي گويند پوست كلفت.

پرنده گفت: اما دوست عزيز ، دوست داشتن به قلب مربوط است نه به پوست .

كرگدن گفت: ولي من كه قلب ندارم ، من فقط پوست دارم .

پرنده گفت: اين كه امكان ندارد ، همه قلب دارند .

كرگدن گفت: كو كجاست من كه قلب خود را نمي بينم .

پرنده گفت:خوب چون از قلبت استفاده نمي كني ، قلبت را نمي بيني . ولي من مطمئنم كه زير اين پوست كلفت يك قلب نازك داري .

كرگدن گفت: نه ، من قلب نازك ندارم ، من حتما يك قلب كلفت دارم.

پرنده گفت :نه ، تو حتما يك قلب نازك داري چون به جاي اين كه پرنده را بترساني ، به جاي اينكه لگدش كني ، به جاي اينكه دهن گشاد و گنده ات را باز كني و آن را بخوري ، داري با او حرف مي زني.

كرگدن گفت: خوب اين يعني چي ؟

پرنده گفت :وقتي يك كرگدن پوست كلفت ، يك قلب نازك دارد يعني چي ؟ يعني اينكه مي تواند عاشق بشود .

كرگدن گفت: اينها كه مي گويي ، يعني چي؟

پرنده گفت :يعني .... بگذار روي پوست كلفت قشنگت بنشينم .....

كرگدن چيزي نگفت . يعني داشت دنبال يك جمله مناسب مي گشت . فكر كرد بهتر است همان اولين جمله اش را بگويد .

اما پرنده پشت كرگدن نشسته بود و داشت پشتش را مي خاراند .

كرگدن احساس كرد چقدر خوشش مي آيد . اما نمي دانست از چي خوشش مي آيد .

كرگدن گفت : اسم اين دوست داشتن است ؟ اسم اين كه من دلم مي خواهد تو روي پشت من بماني و مزاحم هاي كوچولو ي پشتم را بخوري؟ پرنده گفت : نه ، اسم ايت نياز است ، من دارم به تو كمك مي كنم و تو از اينكه نيازت برطرف مي شود . احساس خوبي داري . يعني احساس رضايت مي كني ، اما دوست داشتن از اين مهمتر است .

كرگدن نفهميد كه پرنده چه مي گويد .

روزها گذشت ، روزها و ماهها و پرنده هر روز مي آمد و پشت كرگدن مي نشست و هر روز پشتش را مي خاراند و كرگدن هر روز احساس خوبي داشت .

يك روز كرگدن به پرنده گفت : به نظر تو اين موضوع كه كرگدني از اين كه پرنده اي پشتش را مي خاراند ، احساس خوبي دارد ، براي يك كرگدن كافي است ؟

پرنده گفت : نه كافي نيست .

كرگدن گفتك درست است كافي نيست . چون من حس مي كنم چيزهاي ديگري هم دوست دارم . راستش من بيشتر دوست دارم تو را تماشا كنم .

پرنده چرخي زد و پرواز كرد و چرخي زد و آواز خواند ، جلوي چشم هاي كرگدن .

كرگدن تماشا كرد و تماشا كرد . اما سير نشد . كرگدن مي خواست همين طور تماشا كند . با خودش گفت : اين صحنه قشنگ ترين صحنه دنياست و اين پرنده قشنگ ترين پرنده دنيا و او خوشبخت ترين كرگدن روي زمين . وقتي كرگدن به اينجا رسيد ، احساس كرد كه يك چيز نازك از چشمش افتاد.

كرگدن ترسيد و گفت : پرنده ، پرنده عزيزم من قلبم را ديدم . همان قلب نازكم را كه مي گفتي ، اما قلبم از چشمم افتاد . حالا چكار كنم؟

پرنده برگشت و اشكهاي كرگدن را ديد . آمد و روي سر او نشست و گفت: غصه نخور دوست عزيز ، تو يك عالم از اين قلبهاي نازك داري .

كرگدن گفت: راستي اينكه كرگدني دوست دارد ، پرنده اي را تماشا كند و وقتي تماشايش مي كند ، قلبش از چشمش مي افتد ، يعني چي؟ پرنده گفت : يعني اينكه كرگدن ها هم عاشق مي شوند.

كرگدن گفت : عاشق يعني چه؟

پرنده گفت :يعني كسي كه قلبش از چشمش مي چكد.

كرگدن باز هم منظور پرنده را نفهميد . اما دوست داشت پرنده باز هم حرف بزند ، باز پرواز كند و او باز هم تماشايش كند و باز قلبش از چشمش بيفتد.

كرگدن فكر كرد اگر قلبش همين طور از چشمش بريزد ، يك روز حتما قلبش تمام مي شود .

آن وقت لبخند زد و با خودش گفت:

من كه اصلا قلب نداشتم ، حالا كه پرنده به من قلب داد، چه عيبي دارد ، بگذار تمام قلبم را براي او بريزم
Views: 611 | داغ کن - کلوب دات کام | Date: 2009-02-17| COMMENTS(0)



Login form
:نام کاربری  
:پسورد
به یاد داشته باش
News calendar
«  May 2024  »
SuMoTuWeThFrSa
   1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031
Search
Site friends
Statistics

:افراد انلاین 1
مهمان: 1
کاربران: 0
Copyright MyCorp © 2024